بازنشستگیهای دستنیافتنی در جهان؛ وقتی مجبورید در سالمندی هم کار کنید
بازگشت سالمندان به کار دیگر استثنا نیست؛ فشار اقتصادی، ناکافی بودن مستمریها و هزینههای فزاینده زندگی و مراقبت در کشورهای مختلف جهان، دوره بازنشستگی را از وعدهای عدالتمحور به کار کردن برای بقا تبدیل کرده است.


ساعت ایستادهی قدیمی زمان را به سرعت قبل میسنجد و پیرمردی که کنار آن ایستاده دوباره به سالن کارخانه بازمیگردد. قرار بازنشستگی با حقوق مکفی تبدیل به شیفت کاری جدید شده است. این تصویر صرفا یک حکایت نیست، روندی جهانی و رو به رشد است که ریشه در اقتصاد، تغییرات سیاستی و ریاضت تحمیل شده به بدنهای پیر و جمعیتهای سالخورده دارد.
اکنون سالمندان بیشتری در حال کار کردن هستند، گاهی به انتخاب خود، اما اغلب از سر اجبار. علت را میتوان در صندوقهای بازنشستگی و شبکههای حمایتی جستوجو کرد که با شرایط امروز همراه نشدهاند. هزینههای زندگی جهش یافته، مراقبتهای درمانی بلندمدتِ پرهزینه و تغییرات جمعیتی و سیاستی باعث شده تا وعدههای بازنشستگی به لبه پرتگاه برسند. از طرفی همانقدر که فشار اقتصادی سالمندان را به کار بازمیگرداند، سیاستها نیز آنان را به سوی ادامه اشتغال سوق میدهد.
وعدههای بیسرانجام بازنشستگی
در ایالات متحده تقریبا از هر پنج نفر بالای ۶۵ سال، یک نفر در سال ۲۰۲۴ در نیروی کار حضور داشت که حدود ۳۸ درصد آنها بهصورت پارهوقت کار میکردند. این نرخ مشارکت طی دههها بهطور پیوسته در حال افزایش بوده است. در سطح کشورهای عضو OECD نیز نرخ اشتغال افراد اوایل دهه شصت زندگی بیشتر شده است، هرچند تفاوتهای بزرگی میان کشورها وجود دارد. در این کشورها نرخ اشتغال افراد ۶۰ تا ۶۴ ساله در ۲۰۲۴ حدود ۵۵.۹ درصد بود که افزایشی چشمگیر نسبت به دهههای قبل است. البته اختلافات ملی گستردهای وجود دارد: برای نمونه در ایسلند حدود ۷۷.۲ درصد سالمندان به کار برمیگردند و در لوکزامبورگ حدود ۲۵.۴ درصد از آنها. این رشد نشانه بازگشت به کار میلیونها نفری است که پیشتر بازار کار را ترک کردهاند.
نسلهایی که انتظار مستمریهای قابل پیشبینی داشتند، اکنون با معماری متفاوتی برای زندگیشان روبهرو هستند. طرحهای «مزایای تعریفشده» (پرداختهای تضمینی) در بسیاری کشورها برای کارکنان بخش خصوصی کاهش یافته است. طرحهای «مشارکت تعریفشده» هم ریسک بازار و طول عمر را بر دوش افراد انداختهاند. دادههای OECD نشان میدهد «نرخ جایگزینی خالص آینده» یا همان سهم درآمد پیش از بازنشستگی که با مستمری جایگزین خواهد شد، نابرابر و اغلب ضعیف است. در بسیاری کشورها نرخهای جایگزینی بسیار پایینتر در پرداخت مستمری وجود دارد؛ از 61 درصد تا کمتر از ۴۰ درصد. به بیان ساده: مستمریهای قانونی و خصوصی برای بازنشستگان، جایگزین مناسب درآمد حاصل از کار نخواهد بود. این کمبود، برخی سالمندان را وادار میکند بیشتر کار کنند یا پس از بازنشستگی کوتاه، دوباره به کار بازگردند.
چه چیزی افت ارزش دستمزدها را ایجاد میکند؟
تورم در سالهای ۲۰۲۱ تا ۲۰۲۳ در بسیاری مناطق جهش کرد. هرچند نرخ تورم سالانه در اروپا از اوج آن در 2020 پایین آمده است، افزایش تجمعی هزینههای اساسی مانند خوراک، انرژی، مسکن و خدمات درمانی پساندازها و ارزش واقعی پرداختهای بازنشستگی را کاهش داده است. گزارشهای شاخص قیمت مصرفکننده OECD افزایشهای چشمگیر در دستههای خوراک و انرژی در اوایل دهه ۲۰۲۰ را نشان میدهد و دادههای ملی (مانند اداره آمار کار آمریکا) همچنان فشار صعودی بر هزینه مسکن و خدمات درمانی را مستند کردهاند. برای بازنشستگانی که با درآمد ثابت زندگی میکنند، این افزایش تجمعی قیمتها انتزاعی نیست. معنای آن مواد غذایی کمتر، خانههای سردتر و اولویتبندی در خرج کردن است.
مراقبتهای درمانی و مراقبتهای بلندمدت: هزینههای غیرقابلپرداخت
با بالا رفتن سن، نیازهای درمانی و مراقبتهای بلندمدت افزایش مییابد. مراقبتهای درمانی و مراقبتهای بلندمدت بخش بیرحمتری از این معادلهاند. تحلیلهای OECD نشان میدهد که حتی در نظامهایی که بخش قابلتوجهی از هزینههای مراقبت بلندمدت از بودجه عمومی تامین میشود، همچنان بسیاری از سالمندان با قبوض بسیار سنگین مواجهاند که باید از جیب بپردازند؛ در برخی شاخصها، هزینههای شخصی مراقبت بلندمدت میتواند حدود ۷۰ درصد از درآمد سالمندان را ببلعد، بهاندازهای که سالها پسانداز را از بین ببرد.
برآوردهای آمریکا این واقعیت را ملموستر میکند: گزارش Genworth/CareScout درباره هزینه مراقبت در سال ۲۰۲۴، میانههای ملی را چنین ثبت کرده است: ۷۰ هزار دلار در سال برای اقامت در یک مرکز زندگی مراقبتی و ۱۲۷ هزار دلار در سال برای یک اتاق خصوصی در خانه سالمندان. همچنین شاخص هزینههای درمانی بازنشستگان Milliman نیز نشان میدهد یک فرد ۶۵ ساله سالم میتواند در طول عمر خود با صدها هزار دلار هزینه درمانی روبهرو شود. وقتی مراقبت بلندمدت میتواند معادل سالها درآمد بازنشستگی است، تعجبی ندارد که بازنشستگان برای پرداخت قبوض دوباره به کار بازگردند. برای بسیاری، این شکاف به معنای انتخابی میان خرج کردن اندوختههای زندگی یا ورود دوباره به بازار کار است.
شبکههای تامین اجتماعی زیر فشار
مستمریهای عمومی و حمایتهای مراقبتی بلندمدت تفاوت زیادی از کشوری به کشور دیگر دارند. حتی در جایی که پوشش عمومی وجود دارد، هزینههای شخصی مراقبت بلندمدت همچنان سهم بزرگی از درآمد سالمندان را میبلعد. نتیجه آن است که نظامهای عمومی تامین اجتماعی که زمانی حفاظت گستردهای فراهم میکردند، اکنون بسیاری از سالمندان را بهویژه کسانی که نیازهای شدید مراقبتی دارند، در برابر هزینههای فاجعهبار رها کردهاند. این شکنندگی نهادی توضیح میدهد چرا برخی سالمندان مجبور میشوند نه برای لذت اشتغال بلکه برای پرهیز از ورشکستگی مالی دوباره کار کنند.
ضرورت اقتصادی یا تغییر فرهنگی بهسوی «پیری فعال»؟
اقلیتی از بازنشستگان تصمیم میگیرند برای ارتباط اجتماعی، درگیر بودن ذهنی یا پول توجیبی بیشتر بهصورت پارهوقت کار کنند. کارفرمایان و مفسران اغلب سالمندان شاغل را بهدلیل تجربه، قابلیت اعتماد و «خردمندی» ستایش میکنند. اما دادهها نشان میدهد که عمده این بازگشتها ناشی از فشارهای مالی است، نه صرفا تمایل به «دور دوم» کار پس از بازنشستگی.
اگر بخواهیم بهطور مستقیم از خود بازنشستگان بشنویم، نظرسنجیها انگیزه را آشکار میکنند: «ضرورت مالی» عامل غالب است. چندین نظرسنجی اخیر نشان دادهاند که حدود نیمی از بازنشستگانی که به کار بازمیگردند، تورم، هزینههای بالای زندگی یا ناکافی بودن پسانداز بازنشستگی را دلیل اصلی ذکر کردهاند. برای نمونه، نظرسنجیهای شرکت خدمات مالی T. Rowe Price و ResumeBuilder که در زمینه کاریابی فعالاند نشان دادهاند که حدود ۴۸ تا ۶۱ درصد از کسانی که دوباره به کار بازمیگردند، دلایل مالی را محرک اصلی دانستهاند. این یافتهها با تصویر کلان همخوانی دارد: سالمندان بیشتری در حال کارند، نرخهای جایگزینی نیروی کار ضعیفتر شده و هزینههای زندگی و مراقبت افزایش یافته است.
البته استثناهایی هم وجود دارد. اقلیتی از بازنشستگان واقعا به دلایلی مانند یافتن معنا، ساعات کاری انعطافپذیر یا حفظ مهارتهایشان به سراغ کار میروند. این درست است که نیروی کار سالمند تجربه و قابلیت اعتماد به همراه میآورد و در بسیاری اقتصادها منبعی ارزشمند است، اما دادهها هشدار میدهند که نباید این پدیده را رمانتیک کرد. بخش عمده افزایش اشتغال در میان گروههای سنی بالاتر ناشی از ضرورتها و ناامنی اقتصادی است تا یک تغییر فرهنگی عمومی بهسوی «پیری فعال».
پیامد سیاستها
این مسئله برای سیاستگذاری و مباحث عمومی چه معنایی دارد؟ اگر بازگشت سالمندان به کار عمدتا سازوکاری برای بقاست، این نشانه شکست سیاستی است: ناکافی بودن مستمریها، حمایت ناکافی از مراقبت بلندمدت، قواعد ناکامل بازنشستگی، پیامدهای سالخوردگی جمعیت و انقباض مالی. راهحلهایی هم وجود دارند: شاخصگذاری بهتر مستمریها، تقویت تامین مالی مراقبت بلندمدت عمومی یا مبتنی بر بیمه و سیاستهایی برای افزایش نرخ جایگزینی درآمد کارگران کمدرآمد راههای عملی ممکن است. همچنین میتوان شغلها را بهگونهای طراحی کرد که سالمندان بتوانند در آن مشارکت کنند بدون آنکه به اجبار در کارهای فیزیکی سخت یا ناپایدار مشغول شوند.
در نهایت افزایش بازگشت سالمندان به کار عمدتا ناشی از نوستالژی یا علاقه به یک «دور دوم» کاری نیست. این پدیده پیامی روشن از بطن زندگی روزمره را با خود دارد: مستمریها و شبکههای حمایتی اغلب با واقعیتهای هزینهای امروز همخوان نیستند، هزینه کالاهای ضروری و مراقبت در دهه ۲۰۲۰ بهشدت افزایش یافته و بسیاری از خانوارهای سالمند صرفا برای بقا ناگزیرند دوباره درآمد کسب کنند. این یک مسئله عمومی قابلحل است اما بهشرطی که بازنشستگی را یک وعده عمومی عدالتمحور بدانیم که ارزش دارد آن را حفظ کنیم.
